پرهامپرهام، تا این لحظه: 13 سال و 8 ماه و 4 روز سن داره

پرهام

کادو های تولد

و اما از کادو های تولد : این ماشین خوشکل رو  هراه با یه دونه ربع سکه مامان جون زهرا واسم خریده که من خیلی دوستش دارم.مامان و بابام هم واسم کلی لباس خریدن . بابا حاجی و عمو حمیدرضا هم هر کدوم 50000 تومان پول کادو دادن. ...
9 مهر 1390

تولد

سلام امروز 10/6/1390 اولین جشن تولدم هست مامان و بابا من رو بردند آتلیه و از من وروجک عکس گرفتند. ...
9 مهر 1390

عروسی

امروز 7 مرداد عروسی عمو رضا هست مامان و بابا واسه من لباس دامادی خریدن من هم پوشیدم و رفتم عروسی اما توی عروسی خیلی اذیت کردم وقتی از عروسی برگشتیم آستین لباسم  سیاه سیاه بود خلاصه کلی حال کردم . جاتون خالی. ...
16 مرداد 1390

دسته گل به آب دادن

سلام این منم پرهام شیطون معرف حضورتون که هستم میدونید چیه من وقتی به چیزی گیر بدم دیگه ول کن معامله نیستم . حالا واستون تعریف ویکنم می فهمید.مامان جون زهرا آمده بود تو حیاط تا به گل ها و درخت ها آب بده من هم تا شیلنگ آب رو دیدم از دست مامان جون کشیدم و شروع کردم به شیطونی . خلاصه بیچاره مامان جون تمام حیاط رو دنبال من آمده تا بنده به گل ها آب بدم . ولی فیگورم خیلی با حاله نیست ؟ ...
16 مرداد 1390

صندلی خرگوشی

وقتی که ختنه ام کرده بودن هر کسی واسم یه کادو آورد زن عموی مامانم هم واسم این صندلی رو آورد  خلاصه من روش میشینم وفیگور می گیرم . ...
16 مرداد 1390

چهار دست و پا راه رفتن

سلام امروز 30 خرداد هست و من تازه شروع کردم به چهار دست و پا رفتن به صورت جلو جلو رفتن ولی خیلی فوضول شدم دست به همه چیز میزنم مامان میگه خیلی هم خوشمزه شدم . ...
5 تير 1390

گردش

امروز 14 اردیبهشت است. با بابا ، مامان ، مامان جون ، مامان بزرگ اینها ، عمه منصوره اینها ، و عمو مجید اینها ، رفته بودیم گردش خیلی به من خوش گذشت .مامن میگه پارسال که اومده بودن اینجا من تو شکمش بودم.خلاصه جای شما هم خالی بود . ...
5 تير 1390

روز پدر

امروز 26 خرداد روز میلاد حضرت علی و روز پدر است با کمک مامانی واسه بابایی یه کفش چرم خوشکل خریدیم. پدر جان: نگاهت معنویت، وقارت انسانیت، صلابتت حرکت، طمانینه ات تفکر و بالاخره بیانت عروج می بخشد. تو را می ستایم و دستان پرمهرت را می فشارم.   روزت مبارک  پدرجان،   دلت شاد و لبت خندان  بماند            برایت  عمر جاویدان  بماند خدارا می دهم سوگند بر عشق      هر آن خواهی برایت آن بماند تنت سالم ، سرایت سبز  باشد        برایت  زندگی &...
5 تير 1390

دختر شدم

یه روز ظهر مامانی از سرکار اومد و چون موهام خیلی بلند شده بود با گیره بست بعدش ایده ای به ذهنش اومد که من رو شکل دختر ها کنه.واسه همین دامن بچگی های خودش رو کرد پای من و تند و تند عکس گرفت البته منم آروم ننشسته بودم ها و واسه همین مامان کلی خسته شد . ولی کلی هم ذوق کرد. ...
5 تير 1390
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به پرهام می باشد